به گزارش مشرق، عبدالرضا کاهانی پس از
وقفهای که از بابت سفر و البته ساخت فیلمی در فرانسه با نام «وقت داریم
حالا» داشته است، به دنبال آن بوده که همچنان به همان رویه گذشتهاش در
ساخت جهانی ناپایدار و رسیدن به دامنهای از استیصال شخصیتها گام نهد و
البته اگر استراحت مطلق را از منظر ساختار فیلمهای گذشته کاهانی هم به
چالش وا داریم، باز به نزول فاحش کارگردانی پرهیاهو چون کاهانی میرسیم.
بدین لحاظ اگر در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» تا حدودی ریتمی مناسب با موقعیت گسسته افراد به چشم میخورد و در فیلم «بیست»، روزمرگی شخصیت اصلی بهعنوان فضایی مرگزا تصور میشد یا حتی در فیلمی ضعیف چون «بیخود و بیجهت»، میزانسن کارگردان به اشیای پیرامون خانه به عنوان کاراکتری هویت بخش جان میداد، در فیلم جدید کاهانی هیچ مشخصه قابل ذکری به چشم نمیخورد و شخصیت، فضا، موقعیت و حتی بازی با زبان که به عنوان عنصری قابل ذکر در آثار نویسنده بوده، در بیهویتی کامل و فضایی گنگ و عدم موقعیتی مشخص گم شده و این رهاشدگی نه براساس رسیدن به عناصر جهانی ابزورد بلکه در فقدان رویهای مشخص در ساختار فیلم به شمار میآید و از این بابت فیلم استراحت مطلق را باید به دور از تصوری دانست که نزد برخی، عنوانی جعلی چون سینمای ابزورد گرفته است. در این باره اگر تنها اشارهای به یکی از فیلمسازان ارزشمند و البته ناشناخته به نام «روی اندرسون» داشته باشیم، میتوانیم به نتیجه دور از دسترس کاهانی در رسیدن به موقعیتی از کمدی سیاه یا پوچگرایانه پی ببریم.
روی اندرسون سوئدی در آثاری گزیدهکارانه، با خلق هنرمندانهای از موقعیتهای انسانی به سمت جهانی انتزاعی و البته تفسیرگرا در ابعاد سیاسی و اجتماعی میرود و به دنبال آن است تا با استفاده از ساختاری هدفمند در پیمایش بیمنطق کاراکترها به رویکردی بیفرجام از زمانهای ناپایدار گام نهد. به عبارت دیگر کارگردان برای رسیدن به دلمشغولیهای انتقادگرایانه خود سعی دارد در عین ظاهری بیهویت از افراد، هستهای روشن و فکر شده برای لایههای پنهان اثر بسازد و از این حیث میتوان در تحلیلی موشکافانه به خلق ظریف و مینیاتوری روایت سازنده پی برد اما در فیلم استراحت مطلق نه تنها از این ظرفیت زبانی و روایی استفاده نمیشود، بلکه همه چیز در هالهای گنگ و روایتی مغشوش بسر میبرد و کارگردان به دنبال آن است تا در زیر عنوان گمراهکنندهای چون فضای ابزورد دلخوش کند و نویسنده با عنوانی پرطمطراق چون پرداختی مینیمال به این ساخته بیهویت خود لباسی هنرمندانه بپوشد! برای توضیحی مختصر در باب روایت مینی مال هم به همین بسنده شود که این فرم بیپیرایه بیانی به دور از پیچیدگیهای روایتی تنها به دنبال برشی ناگهانی از زندگی در بستر تصویر است.
از این باب هم فیلم استراحت مطلق در سوءتعبیری محض بسر میبرد و در واقع انتخاب بخشی از زندگی زنی بیوه با نام سمیرا نه تنها فاقد هرگونه تعریفی مشخص در چرایی این حرکت از شهرستان به تهران است، بلکه در همه دقایق فیلم نمیتوانیم به هویت کاراکترها و ماهیت اقدام اولیه برسیم. بدین لحاظ همه چیز از جمله روابط پرسوناژها براساس گمان مخاطب شکل مییابد! و آنچه قابل اشاره است، روایتی است از سمیرا (ترانه علیدوستی) که با فرزندش از دامغان برای کار به تهران میآید. حامد (بابک حمیدیان) همسر سابق سمیرا که مخالف آمدن او به تهران است، با این قضیه مخالفت میکند و تهمتهایی به همسرش روا میدارد. سمیرا با کمک صابر (مجید صالحی) برای خود خانهای اجاره میکند اما تا آماده شدن خانه به منزل داوود (رضا عطاران) و همسرش رضوان (فریده فرامرزی) میرود. در این میان همه چیز در سایه حدسی است که در بستر کاراکترهایی بیشناسنامه، روایتی مخدوش و زبانی الکن در داستان رخ میدهد و از این بابت نمیتواند موجب همذاتپنداری مخاطب با زندگی بههم ریخته و آویزان شخصیتها باشد.
کاهانی با تعبیری آشفتهحال، فضاسازی مکان و هویت کاراکترها را در برهنگی آنها و نیز ادای دیالوگها و رفتاری بیادبانه میداند و عدم تمرکز در خلق هستهای واحد را در سویی شرمسارانه از بیاخلاقی میگنجاند. در استراحت مطلقِ کاهانی، تکه پراکنیهای بازیگران نه در جهت فضایی مشنگگونه بلکه تنها در تلاش برای گذر کردن از مرزهای اخلاقی است و از این حیث کارگردان پروایی ندارد که با الفاظی ناشایست و حرکاتی زشت، زمان فیلم را اشغال کند!
در فیلم استراحت مطلق، ترک برداشتن زندگی زنی که از همسر خود جدا شده و از شهرستان به تهران برای زندگی و شاید تجارت(!) آمده است، دستخوش رخدادی میشود که نه میتوان به جهانی عینی و دنیای رئال وصلش کرد و نه کمدی سیاهی که با زبانی هجو، خبر از ناگویهها باشد. در حقیقت، فیلمساز میان جهانی از رئالیسم و ابزوردیسم معلق مانده است و همه چیز در بیمنطقی گمراه شدهای از سوی سازنده دنبال میشود و فیلم برخلاف رویه ابزوردی که در پیاش است، نمیتواند هویتی دراماتیک از پوچی افراد و موقعیتهای ناهمساز بسازد.
از طرفی برخلاف کمدیهای سیاهی که سعی دارند نمایش موقعیتهایی تلخ را با زبانی هجو بیان دارند، فیلم استراحت مطلق لودگی کاراکترها را با دیالوگهایی گستاخانه ترکیب کرده تا نتیجهاش فیلمی به دور از چارچوبهای اخلاقی برای خانوادههای ایرانی باشد و حتی تماشایش شرم را به پیش چشم آدمی کشاند. همچنین برخلاف آثار شاخص ابزورد که شخصیتها، تلاشی نافرجام برای تغییر میزانسن زندگی دارند، در اینجا از همه سو با استراحتی مطلق مواجهیم، چرا که نه دردی قابل دریافت از سوی مخاطب است و نه اصلا بهانهای برای ورود به دنیای سینما بر آن میتوان تصور داشت. از این بابت باید نزولی فاحش را برای کاهانی فیلمساز متصور بود که چگونه از بیست به هیچ رسید!
منبع: وطن امروز
بدین لحاظ اگر در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» تا حدودی ریتمی مناسب با موقعیت گسسته افراد به چشم میخورد و در فیلم «بیست»، روزمرگی شخصیت اصلی بهعنوان فضایی مرگزا تصور میشد یا حتی در فیلمی ضعیف چون «بیخود و بیجهت»، میزانسن کارگردان به اشیای پیرامون خانه به عنوان کاراکتری هویت بخش جان میداد، در فیلم جدید کاهانی هیچ مشخصه قابل ذکری به چشم نمیخورد و شخصیت، فضا، موقعیت و حتی بازی با زبان که به عنوان عنصری قابل ذکر در آثار نویسنده بوده، در بیهویتی کامل و فضایی گنگ و عدم موقعیتی مشخص گم شده و این رهاشدگی نه براساس رسیدن به عناصر جهانی ابزورد بلکه در فقدان رویهای مشخص در ساختار فیلم به شمار میآید و از این بابت فیلم استراحت مطلق را باید به دور از تصوری دانست که نزد برخی، عنوانی جعلی چون سینمای ابزورد گرفته است. در این باره اگر تنها اشارهای به یکی از فیلمسازان ارزشمند و البته ناشناخته به نام «روی اندرسون» داشته باشیم، میتوانیم به نتیجه دور از دسترس کاهانی در رسیدن به موقعیتی از کمدی سیاه یا پوچگرایانه پی ببریم.
روی اندرسون سوئدی در آثاری گزیدهکارانه، با خلق هنرمندانهای از موقعیتهای انسانی به سمت جهانی انتزاعی و البته تفسیرگرا در ابعاد سیاسی و اجتماعی میرود و به دنبال آن است تا با استفاده از ساختاری هدفمند در پیمایش بیمنطق کاراکترها به رویکردی بیفرجام از زمانهای ناپایدار گام نهد. به عبارت دیگر کارگردان برای رسیدن به دلمشغولیهای انتقادگرایانه خود سعی دارد در عین ظاهری بیهویت از افراد، هستهای روشن و فکر شده برای لایههای پنهان اثر بسازد و از این حیث میتوان در تحلیلی موشکافانه به خلق ظریف و مینیاتوری روایت سازنده پی برد اما در فیلم استراحت مطلق نه تنها از این ظرفیت زبانی و روایی استفاده نمیشود، بلکه همه چیز در هالهای گنگ و روایتی مغشوش بسر میبرد و کارگردان به دنبال آن است تا در زیر عنوان گمراهکنندهای چون فضای ابزورد دلخوش کند و نویسنده با عنوانی پرطمطراق چون پرداختی مینیمال به این ساخته بیهویت خود لباسی هنرمندانه بپوشد! برای توضیحی مختصر در باب روایت مینی مال هم به همین بسنده شود که این فرم بیپیرایه بیانی به دور از پیچیدگیهای روایتی تنها به دنبال برشی ناگهانی از زندگی در بستر تصویر است.
از این باب هم فیلم استراحت مطلق در سوءتعبیری محض بسر میبرد و در واقع انتخاب بخشی از زندگی زنی بیوه با نام سمیرا نه تنها فاقد هرگونه تعریفی مشخص در چرایی این حرکت از شهرستان به تهران است، بلکه در همه دقایق فیلم نمیتوانیم به هویت کاراکترها و ماهیت اقدام اولیه برسیم. بدین لحاظ همه چیز از جمله روابط پرسوناژها براساس گمان مخاطب شکل مییابد! و آنچه قابل اشاره است، روایتی است از سمیرا (ترانه علیدوستی) که با فرزندش از دامغان برای کار به تهران میآید. حامد (بابک حمیدیان) همسر سابق سمیرا که مخالف آمدن او به تهران است، با این قضیه مخالفت میکند و تهمتهایی به همسرش روا میدارد. سمیرا با کمک صابر (مجید صالحی) برای خود خانهای اجاره میکند اما تا آماده شدن خانه به منزل داوود (رضا عطاران) و همسرش رضوان (فریده فرامرزی) میرود. در این میان همه چیز در سایه حدسی است که در بستر کاراکترهایی بیشناسنامه، روایتی مخدوش و زبانی الکن در داستان رخ میدهد و از این بابت نمیتواند موجب همذاتپنداری مخاطب با زندگی بههم ریخته و آویزان شخصیتها باشد.
کاهانی با تعبیری آشفتهحال، فضاسازی مکان و هویت کاراکترها را در برهنگی آنها و نیز ادای دیالوگها و رفتاری بیادبانه میداند و عدم تمرکز در خلق هستهای واحد را در سویی شرمسارانه از بیاخلاقی میگنجاند. در استراحت مطلقِ کاهانی، تکه پراکنیهای بازیگران نه در جهت فضایی مشنگگونه بلکه تنها در تلاش برای گذر کردن از مرزهای اخلاقی است و از این حیث کارگردان پروایی ندارد که با الفاظی ناشایست و حرکاتی زشت، زمان فیلم را اشغال کند!
در فیلم استراحت مطلق، ترک برداشتن زندگی زنی که از همسر خود جدا شده و از شهرستان به تهران برای زندگی و شاید تجارت(!) آمده است، دستخوش رخدادی میشود که نه میتوان به جهانی عینی و دنیای رئال وصلش کرد و نه کمدی سیاهی که با زبانی هجو، خبر از ناگویهها باشد. در حقیقت، فیلمساز میان جهانی از رئالیسم و ابزوردیسم معلق مانده است و همه چیز در بیمنطقی گمراه شدهای از سوی سازنده دنبال میشود و فیلم برخلاف رویه ابزوردی که در پیاش است، نمیتواند هویتی دراماتیک از پوچی افراد و موقعیتهای ناهمساز بسازد.
از طرفی برخلاف کمدیهای سیاهی که سعی دارند نمایش موقعیتهایی تلخ را با زبانی هجو بیان دارند، فیلم استراحت مطلق لودگی کاراکترها را با دیالوگهایی گستاخانه ترکیب کرده تا نتیجهاش فیلمی به دور از چارچوبهای اخلاقی برای خانوادههای ایرانی باشد و حتی تماشایش شرم را به پیش چشم آدمی کشاند. همچنین برخلاف آثار شاخص ابزورد که شخصیتها، تلاشی نافرجام برای تغییر میزانسن زندگی دارند، در اینجا از همه سو با استراحتی مطلق مواجهیم، چرا که نه دردی قابل دریافت از سوی مخاطب است و نه اصلا بهانهای برای ورود به دنیای سینما بر آن میتوان تصور داشت. از این بابت باید نزولی فاحش را برای کاهانی فیلمساز متصور بود که چگونه از بیست به هیچ رسید!
منبع: وطن امروز